روایتی از سرگذشت آخرین کارگران کارخانه خاموش شده چیتسازی بهشهر
تاریخ انتشار: ۶ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۷۲۲۶۴
«خاک کارخانه: پارچههای ناتمام چیتسازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران» نوشته شیوا خادمی در قالب مستند شفاهی روایتی است از گره خوردن زندگی مردمان یک شهر با کارخانهای که حالا خاموش شده است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «خاک کارخانه: پارچههای ناتمام چیتسازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران» نوشته شیوا خادمی از سوی انتشارات اطراف منتشر و روانه بازار نشر شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خاک کارخانه حکایت شیفتگی به نمایی از گذشتهی صنعتی ایران نیست و در دسته گزارشهای سرد از وضعیت اجتماعی و کارگری ایرانِ دهههای گذشته قرار نمیگیرد. این کتاب نه روایت حسرت و اندوهی شاعرانه است و نه داستان غمبار مرگ یک مکان. مستندنگاری رخدادی خاص در صنعت نساجی یا قصه در و دیوار و دستگاه و دوک و نخ هم نیست. خاک کارخانه ماجرای فراز و فرود و نابودی یک واحد تولیدی را روایت نمیکند و قصه موفقیت و شکست را از زبان کارآفرین و سرمایهگذار نمیگوید.
خاک کارخانه روایت مکان است اما از زبان بازماندگان. ادبیات بازماندگان از زیرگونههای روایت خاطرات جمعی است؛ خاطراتی که معمولاً در کتابهای تاریخی جایی ندارند و با مرگ راویانشان از صفحه جهان محو میشوند. بازماندگان کارخانه چیتسازی بهشهر در خاک کارخانه یاد فضایی گمشده و محبوب را زنده میکنند؛ نمایی از پیوندی ناگسستنی با محیط کاری که کالبدش از دست رفته اما تصویر رؤیاییاش بر جای مانده است. آنها آخرین آدمهاییاند که میدانند آن کارخانه برای این شهر چه میکرده. خاک کارخانه تصویر روشنی است از تأثیر ماندگار محیط کار بر حس ارزشمندی در زندگی انسان. در گفتوگوهای نویسنده با کارکنان سابق کارخانه، تصویری از تعلق و وفاداری آنها به محیط کاریشان مییابیم که اگر در این تجربهنگاری ثبت نمیشد، با این نسل از دست میرفت و هیچ درکی از آن نداشتیم.
خاک کارخانه کتابی است از جنس مستندنگاری و تاریخ شفاهی. شیوا خادمی، عکاس و نویسنده این کتاب، با حالوهوایی عاطفی و در جستوجوی ریشههایش، عکاسی و گفتوگو با همکاران سالخورده مادربزرگش ــ عزیزجون که در دهه 1320 کارگر کارخانه چیتسازی بهشهر بوده را آغاز میکند. اما خیلی زود میفهمد این گفتوگوهای بهظاهر ساده چیزی بیشتر از خاطرهگویی مردمانی است که هنوز سرسختانه به محیط کار قدیمیشان عشق میورزند. بهمرور، از دل این خاطرات کاری، کلیت و فضایی شکل میگیرد و مضمونهایی سر بر میآورند که نه تنها در تحلیل و ارزیابی تاریخ و مسیر کسبوکار در ایران به کار میآیند، بلکه تصویری از پیوند تنگاتنگِ فضای کار، هویت شهر و مناسبات اجتماعی مردم شهر پیشِ چشممان میگذارند.
معرفی کتاب|«لهجهها اهلی نمیشوند»؛ تجربه زیستن و نوشتن در فضای بینابینی زبان و فرهنگ شرق و غربخاک کارخانه قصه یک صنعت است و روایت دنیای کار، اما از زبان روایتگرانی که همیشه در حاشیه بودهاند و قصههایشان در ثبت سرگذشت کسبوکارها در ایران کمتر به حساب آمده است. نگاهی است از درون و از منظر منابع انسانی خُرد و خاموش و نه از سمت ردههای رسمی و بالا. ثبت تجربههای ناشنیدهترین حلقههای زنجیره کار در ایران. روایت کارگران بومی یا مهاجری که روزگاری زندگیشان با صدای سوت کارخانهی چیتسازی بهشهر تنظیم میشده است. آشپز و معلم اکابر و زنان بافنده و ریسندهای که قوت زانوها و دستهاشان را در تار و پود پارچهها تنیدهاند و مردانی که شبانهروز دستگاهها را سرپا نگه داشتهاند؛ مردمانی که در تاریخ کار ایران کمتر دیده میشوند.
در بخشی از کتاب «خاک کارخانه» آمده است:
(«بند دوربین را روی شانهام جابهجا میکنم. جلوی درِ بسته دنبال راهی میگردم و خیال میکنم تمام رهگذران به من خیره شدهاند. عزم کردهام کارخانه را که دیگر زنده نیست، با همه درهای بسته که یکی دوتا هم نیستند، هر جور شده ثبت کنم. زنی با زنبیل اسفناج چند ثانیه جلوی درِ بسته مکث میکند. پشت سرش پیرمردی که روزنامهاش را زیر بغلش لوله کرده، دوربینم را برانداز میکند و میپرسد «کِدوم شهر نیشتی، کیجا جان؟» از خودم میپرسم مگر غریبهام. غریبگیِ آدمی در شهر را خودش تعریف میکند یا آن دیگریِ ساکنِ شهر. درباره من، حتی پرسشِ مرسوم و ساده «اهل کجایی؟» هم به کارخانه برمیگردد. همهچیز زیر سر کارخانه است. این کتاب هم شاید در پی پاسخ همین سؤال بهظاهر کوچک و دمدستی است: اهل کجایی؟
با اعتمادبهنفس ساختگی به پیرمرد میگویم «اهل همینجام.» به زمین بایرِ پشت میلهها اشاره میکند و میگوید «اینجه تاریخ بیه.» کلاه نمدیاش را از سر برمیدارد و قبل از آنکه برود، با لبخندی ماسیده ادامه میدهد که «کارخونهی سوتِ صدا، شهرِ دلِ صدا بیه.» بعد انگار زیر لب فاتحهای میخواند و میرود.زن همانطور که جای اسفناجها و سیرها را در زنبیل عوض میکند، میگوید «جانِ مار، این جِه بهشت بیه. درِ بهشته اَمِ وِه دَوِستِنِه.»
درپوش لنز را میگذارم. هیچ عکسی نگرفتهام اما خودم را دلداری میدهم که شاید روزی دری به تخته بخورد و درِ بهشت به رویم باز شود. کارخانه که قبل از این تنها برایم اسم مکان بود، دیگر اسمی خالی نیست. همچون وردی جادویی، نامش را بارها از مردم شهر میشنوم و گوشم را برای شنیدن قصههایش تیز میکنم. همیشه و همهجا حرفش است، در هر خانهای، در صدای زنانی که چادرهای رنگیشان را به کمر میبندند و عصرها جلوی خانهها مینشینند، در صدای پیرمردهایی که صبحها در باغِ شاه حلقه میبندند و از سیاست حرف میزنند، در عروسی و عزا. همهچیزِ شهر در این کلمهی سهبخشی ریشه کرده است: کارخانه.»)
انتشارات اطراف این کتاب را به قیمت 295 هزار تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: کتاب چیت سازی بهشهر خاک کارخانه محیط کار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۷۲۲۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سه نمایشنامه جدید سوره مهر در نمایشگاه کتاب تهران عرضه میشود
به گزارش خبرنگار مهر، سه کتاب نمایشنامه با عنوان «رازی بین من و تو»، «در تنم زمستان شد» و «روایت نه چندان پیچیده از یک عشق به طعم شمشیر» به تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و روانه بازار نشر شده است.
«رازی بین من و تو» نوشته محمدرضا امیرخانی تصویری از زندگی علی، جانباز اعصاب و روان است. علی هنرمند پتینهکاریست که در جبهههای جنگ دچار موج انفجار شدیدی شده و همچنان با این توهم که همرزمش را کشته است، دچار عذاب وجدان است. در ادامه دکتر بخشی برای رهایی او از این توهم دست به کار میشود.
«در تنم زمستان شد» اثری از مصطفی سیفی برشی از زندگی رونیا یک دختر کرد ایزدی است که چند سال اسیر داعش بوده و اکنون پس از فرار از دست داعش به آلمان گریخته، اما یک روز مرد داعشی که سالها رونیا را اسیر کرده، وارد خانه او میشود.
«روایت نه چندان پیچیده از یک عشق به طعم شمشیر» نمایشنامه دیگری است که به قلم محمدرضا آریانفر به چاپ رسیده است. آریانفر در این کتاب، چهار نمایشنامه شامل «روایت نه چندان پیچیده از یک عشق به طعم شمشیر»، «آنگاه که خدا از دهان سنگ ترانه میخواند»، «کسی در خوابهایم قدم میزند» و «سراغ خوابهایم را از باد بگیر» را به نگارش درآورده است.
«رازی بین من و تو» با شمارگان ۳۰۰ نسخه، «در تنم زمستان شد» با شمارگان ۵۰۰ نسخه و «روایت نه چندان پیچیده از یک عشق به طعم شمشیر» با شمارگان ۵۰۰ نسخه در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران عرضه میشوند.
کد خبر 6089724 فاطمه میرزا جعفری